ناراحتم. از این سالی که نکوست ناراحتم. از این که مطلبی برای نوشتن ندارم ناراحتم. و از این که هنوز دوست نداشتن رو یاد نگرفتم.از دوست داشتن ناراحتم. به خاطر پیانو ناراحتم. به خاطر موسیقی. از آدمی که هستم ناراحتم. از آدمی که دوست دارم ناراحتم. از شعر، از داستان.از آدمایی که از دست دادم ناراحتم. از آدمایی که هنوز از دست ندادم ناراحتم. از آفتاب،از تگرگ،باران. از لباس هام. از کارهایی که باید بکنم و از کارهایی که هیچ وقت نمی کنم. از حرف هایی که می زنم ناراحتم. از این که حرفی ندارم ناراحتم. از بهار ناراحتم، و از این سالی که نکوست...




نظرات 5 + ارسال نظر
یه غریبه دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:13 ب.ظ http://shiraziha.blogsky.com

خیلی خوب می نویسی موفق باشی به منم سر بزن ...یا هــــــــــــــــــــــــــــــــــو!!!!

ثمین دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:30 ب.ظ

اقا. به این حالت می گن افسردگی بهاره.حالم از بهار و اونایی که متولد بهارن بهم می خوره!می بینی دیگه خود سانسوووووری نمی کنم!.
.
.
.
p.s .چطوره منم وبلاگ بنویسم؟!

بی روز سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 04:23 ق.ظ http://full.blogsky.com


من به این میگم ٬ همه چیز خواهی برای خود ٬‌
رفاقتا بگو ببینم چیز دیگه ای گذاشتی بمونه که ما هم ازش بدمون بیاد ؟
بابا همه چیزو ورداشتی برا خودت و ازشون بدت اومد. یه دوتاش رو هم می زاشتی برا ما دیگه .

کامران برارت سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:26 ق.ظ

بز خووه؟
نارضایتی خلاق رو بخون یا خودت بنویسش

جمشید (شناختی؟ بابا کافه!) پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:11 ب.ظ

آقا شما حالت خوبه؟
ببین منو نیگا به این شمارهای که میگم زنگ بزن
بنویس.........
۲۸۲۵۶۲۹
خوب این دکتر صالحی بهش زنگ بزن یه وقت بگیر ولی با این وضعیت فک کنم بستریت کنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد