-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1384 23:46
مطالب قدیمی وبلاگم رو خوندم.یهویی دلم واسه خودم تنگ شد. خیلی وقت بود به خودم فکر نکرده بودم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1384 19:49
تعطیل می شود. همه تعطیل می شوند... کارفرمای تو کیست که مرخصی نمی دهد به تو؟ سختت نیست؟ این همه راه را هر شب تا خواب من بیایی و بی حقوق... اگر دست من بود یک مرخصی طولانی مدت... وای اگر دست من بود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1384 00:45
می دونی چه جوری می تونی آدما رو از خودت دوری کنی؟ باهاشون از تنهاییت حرف بزن.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1384 17:05
دریا. بوی شور دریا. دریا مرا به خویش فرا می خواند... یاد اون بهاری افتادم که بهم گفتی وقتی رفتم شمال برم تو آب. من هم رفتم. چند تا ماهیگیر اون ورا بودن.وقتی منو دیدن خندیدن. رفتم تو آب. بارون ریز می اومد. محلی ها بهش می گن شی. سرمو نکردم زیر آب. وقتی مثل موش خودمو کشیدم بیرون بیش تر خندیدن... چه قدر بزرگ بودم. دره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 22:52
هفت ماهه نبستمش.بابام بهم داده بود.اتفاقی تو کشو می بینمش. عقربه ی ثانیه شمارش کار می کنه. ساعتشم که درسته. نه کسی جلو کشیدتش نه عقب. بهش حسودیم می شه. درست ترین ساعت دنیاس.می بندمش.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 20:36
امروز، روز جهانی دواندن ریشه ی اندیشه در مغز است. بهار، این روز را به من تبریک بگو. بهار، یادت هست وقتی که گفتی: زندگی را باید در پرتقال های پوسیده ی پای درختان دید...؟ اکنون من پرتقالی پوسیده زیر درخت زندگانی هستم. روز جهانی دواندن ریشه ی اندیشه در مغز را به من تبریک بگو و هنگامی که قطره اشکی خونین گوشه ی چشمانم دیدی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 13:23
ناراحتم. از این سالی که نکوست ناراحتم. از این که مطلبی برای نوشتن ندارم ناراحتم. و از این که هنوز دوست نداشتن رو یاد نگرفتم.از دوست داشتن ناراحتم. به خاطر پیانو ناراحتم. به خاطر موسیقی. از آدمی که هستم ناراحتم. از آدمی که دوست دارم ناراحتم. از شعر، از داستان.از آدمایی که از دست دادم ناراحتم. از آدمایی که هنوز از دست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 فروردینماه سال 1384 23:20
یه قایقه. کجه. من توش نیستم. از بیرون می بینمش. صاف می شه. حتماً دریا طوفانیه. شاید منم دارم غرق می شم. از اون خواباس که کیفیتشون بده، از اونا که آدم می دونه وقتی داره می بینتشون خوابه. گاهی وقتا براشون تصمیم هم می گیره.از زور شاش پا می شم. می رم توالت. بر می گردم که بقیه ی خوابم رو ببینم. یازده صبحه. عقبم. به قایق...
-
برای تویک
جمعه 5 فروردینماه سال 1384 22:31
سلام تویک. تو الان سربازی هستی، حتی واسه عید هم نیومدی تهران. بیخودی برات آفلاین نمی ذارم وقتی می دونم چک نمی کنی. نامه هم که می گی نمی رسه. خب مطلب می نویسم تو این وبلاگی که هیچ وقت نمی خونی. بقیه هم بخونن.به تخمم. می دونم. کار بیخودی می کنم. عادتمه. دلم که برات تنگ شده. خب فکر می کردم میای تهران. این چند روزه تو این...
-
وبلاگ:صفحه ای اینترنتی برای روزانه نوشتن
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1384 23:38
ـ مطمئنی نمی خوای بگی؟آدم وقتی حرف می زنه با یکی دردش نصف می شه ها... ـ نه،وقتی حرف می زنه تازه زخمش سر باز می کنه. *** ـ دوسش...اونقدرا ندارم... ـ پس چی؟وقتت رو برا چی می ذاری؟ ـ برای تنهاییش دلم می سوزه. بدترین بلاییه که سر یه آدم می آد... *** ـ سلام، خوبی... من از دست تو ناراحتم. ـ ... *** چی بگم بهش. بگم از اینی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1384 09:20
بعد از تمام دروغ های زیبا یک آرزو برایم مانده است: کاش زشت بودم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اسفندماه سال 1383 11:18
تا ابد را نمی دانم ولی تا آخر امسال دوستت خواهم داشت... لحظه ی تحویل سال را به دوست داشتنت اختصاص داده ام .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 17:03
از تو چیزی نمی خواهم به جز بودنت . و ممنونم که تمام انتظاراتم را برآورده می کنی .
-
به مناسبت باران
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 16:46
دنبال نشانه ها نگرد وقتی روبرویت ایستاده ام و دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 09:43
از تمام اسلحه ها تنها تفنگ و تیرکمان را دوست دارم. چه بهتر که از آدمی در دوردست زخم بخوریم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 17:53
محلم نمی گذارد، من هم بی محل می نویسم . می بینی؟ هیچ حرفی برای گفتن ندارم و می ترسم، نکند که طلبکارها شعرهایم را به اجرا بگذارند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 23:53
سر هیچ کس از این شلوغ تر نمی شود! بیخودی خودت را قایم نکن... حتی در این شلوغی هم راحت پیدایت می کنم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 00:26
به دنیا می آیی. و بزرگت می کنم. بی آن که بخواهمت... کاش عرب بودم، و آنقدر وحشی که زنده به گورت می کردم .
-
کویر
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 00:07
سکوت.اون قدر که نخوای نفس بکشی، و صدای ضربان قلبت اذیتت کنه . ساعتت رو از تیک تاک بندازی و فکرت رو... اه. همیشه چیزی داری که بهش فکر کنی... آدم ها.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 10:02
I can't love anymore ...I've been humanized
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1383 00:40
ماکان عزیزم، ولنتاین مبارک !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 14:07
یک دست مبلمان نو، یک میز تلویزیون، چند تا پشتی، یک تخت، یک میز بار، یک بخاری برقی، یک میز کامپیوتر، یک پیانوی رویال، چند کمد از چوب گردو، یک بوفه پر از کریستال، و یک مجسمه ی بزرگ از تو در گوشه های تنهاییم می چینم. ولی حیف، وقتی وسط اتاق می ایستم، هیچ کدام دیده نمی شوند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1383 14:26
پامو می ذارم پشت پات هلت می دم تو برف می خوری زمین سفیده و یخ می زنی می خندیم و یه مشت برف می پاشم تو صورتت جیغ می کشی قهقهه می زنم با پا برف می ریزم روت م می گی که ولت کنم می خوای برف بپاشی بهم اصلاً اهمیت نمی دم و کارمو می کنم حالا دارم رو صورتت برف می ریزمو خواهش می کنی که ولت کنم.دهنت پر می شه.صدات نمی آد. می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمنماه سال 1383 13:01
به نگاه تو می رسم. زمستان است، و همه چیز لباس دروغین پاکی به تن دارد. به جز آدم هایی که می دانند دیگر دروغشان را هیچ کس باور نخواهد کرد... به نفس تو می رسم. انگار قسمتی از روحت را با خود به آسمان می برد. کاش زودتر دیده بودمت تا نمی گذاشتم زمستان ها نفس بکشی، و شاید تمام اوقات سال را. به لباس هایت می رسم. دروغ آدم ها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1383 23:30
CIA,CNN,HTTP,LSD,HIV,MTV,WC,WASP,KO,OK,mm,F7,SOAD,P600,ILU,& i cant do anything about it.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1383 03:37
بر دوش من بار گناهان توست و بار تو برای آسمان به طرز تحمل ناپذیری سبک است... با هم فتح می کنیم. ولی تنهاییت را به شِرپا*ی وفادارت ترجیح می دهی... کاش لااقل پیش از آن که از خود برانی ام در آغوشم کشیده بودی. و کاش لااقل می دانستی چه قدر سنگین شده ام بی بار تو بر روی شانه هایم. پ ن :شرپا:نپالی هایی که به صعود کنندگان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1383 01:18
عذر می خوام می تونم بپرسم چی دارین گوش می کنین؟من عاشق چیزی هستم که شما دارین گوش می کنین... نه تا حالا گوش ندادم...ولی حتماً چیز خوبیه دیگه...و گر نه که شما گوش نمی کردین...می شه یه لطفی در حق من بکنین؟می شه بگین من رو دوست دارین؟البته... مسلمه که دارین دروغ می گین... ولی من... عوضش ما هر دومون یه نوع موسیقی رو دوست...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1383 01:07
دلم برای آینه ی اتاقت می سوزد. چقدر تنهاست هر بار که به درونش نگاه می کنم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1383 00:37
بغلت می کنم. خواب باحاله.توش یه اتفاقایی می افته که تو واقعیت نمی افته،آدم همه چیزو می تونه تو خواب بغل کنه. می تونه روی آب نقشه بکشه (کاری که من تو بیداری می کنم ولی نقشه ها رو نمی بینم) می تونه وبلاگش رو بغل کنه...شعراش رو...فکر کن! بغلت می کنم. آدم تو خواب می تونه حتی دیوار رو بغل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1383 00:04
قانون قدیمی: «همه ی آدما ارزششو دارن مگر این که خلافش ثابت شه» قانون جدید: « هیچ آدمی ارزششو نداره، مگر این که خلافش ثابت شه»