همان جا مردی را می بینی که نشسته و از چشم هاش خون می آید.
کس دیگری تنها ننشسته.
می خندد و می گوید چیزی نیست... مادرزادی است...
از تو می خواهد که بنشینی و کافه لاته ات را بخوری
کافه لاته ی این جا از همه ی چیزهای دیگرش بهتر است و
تازه اینترنت وایرلس مجانی هم دارد...
برایت حرف می زند و تمام مدت از چشم هاش خون می آید.
خوش صحبت است و چندتا از موهایش سفید شده.
قهوه ات که تمام می شود بلند می شوی که بروی
می گوید چرا؟...
جواب نمی دهی و می روی...
از مردهایی که شکم دارند خوشت نمی آید.
سلام
... جن کفن پیچ شده
شکل دیگری از ابرهاست ...
صفحه بیست و ششم از صفحات گرامافون
در حال اجراست
منتظر نقد و نظر ارزشمندتان هستم
سلام ماکان
تو ... از مردهایی که شکم دارند خوشت نمی آید...
واسم خیلی جالب بود! ایم وبلاگ منم دقیقا عین اسم وبلاگ شماست!!!!!
سلام.
به روز هستم با:
جادو می کنند مرا کابینتهایی که...
و بدرود.
====================================
جلسه ی "میراث و مراثی" با بررسی جریان های شعری بعد از نیما
هر هفته ساعت 3 تا 5
در انجمن شاعران ایران
خیابان شهید کلاهدوز - نبش کوچه شهید نعمتی
====================================
این هفته با صحبت هایی از مریم جعفری آذرمانی درباره ی شعر نیما
سلام ماکان عزیز. خوبی؟ چه خبر؟ ما را نمی بینید خوشحالید؟ آقا تو یکی دیگه خیلی تند تر از همه ی ما می روی. شکم گنده و وایرلس و . فکر نمی کنی کمی ساده برخورد می کنی با زبان؟ البته همیشه نگاه هایت به روز بوده است.